ن : نقابدارتنها
این روزا تابستون شروع شده و من نمی دونم خوشحالم یا ناراحت. خوش حال از بابت اینکه از دست درس و کلاس و معلما راحت شدم و ناراحت به خاطر اینکه دلم واسه دوستام تنگ شده...به هر صورت داره میگذره روزگارو میگم.
گرما...شرط می بندم الان که اینو خوندی گرمت شد. گرما هم یکی از مشکلات تابستونه که بعضی وقت ها واقعا منو اذیت می کنه...خلاصه با این هم کنار میایم.
روز های پانزده یا شایدم شانزده ساعتی که منو جون به لب می کنن تا تموم بشن...البته یه جورایی مفید هم هستن با یه برنامه ریزی میشه باهاش خوش گذروند...اینم بهتون بگم که برنامه ریزی از کنار من حتی رد نشده اصلا نمی دونم چی هست؟ فقط اسمشو شنیدم...این هم باز مشکلی نیست...
ای وای از دست معلم کلاس زبان!!! هر روز که میریم کلاس هزار بار میگه رایتینگ بنویسید ، لیسنینگ گوش کنید ، اسپیکینگ کار کنید و و و ...من که اصلا گوش نمی کنم...بله ما اینیم دیگه...من زیاد مشکلی باهاش ندارم...
از همه بدتر اینه که فکرم همش مشغوله...تو فکر.............ام اصلا فکرش ولم نمی کنه...مشکله من همینه و همین باعث شده بیام با تو درد دل کنم...
اما با همشون میشه کنار اومد...اگه بدونی یه خدایی هست که همیشه هست ، دوست داره ، کمکت می کنه و خلاصه همه جوره هواتو داره دیگه همچی حله...از همین الان بگو توکل بر خدا برو به جنگ مشکلا....
ممنون که همه ی درد دل منو خوندی...با نظر خودت خوش حالم کن...
(نقابدار تنها)
نظرات شما عزیزان:
.gif){kind=small}
:: موضوعات مرتبط: نوشته های نقابدار، دل نوشته، ،
:: برچسب‌ها: درد دل, متن زیبا, نقابدار تنها, رویارویی با مشکلات, عشق, عاشق, عشقانه, متن عاشقانه, تابستون, تابستان, مشکلات تابستان,
تبادل
لینک هوشمند
<-PollName->